سرما و کولاک زمستان در کوهستانی برفی موج می زند, دخترک که گویی از بالای سنگی لیز خورده است از درد به خود میپیچد و چند لحظه ای مانده تا از شدت سرما به خواب ابدی فرو برود. مرد شکارچی دایما در تعقیب اوست، مردی با اورکت مشکی در تعقیب و گریز این دو در صدد نجات جان دختر می باشد، مرد عکاس از همه بدون اگاهی آنان عکس می گیرد و همگی اینان یک به یک، شب هنگام از شدت سوز و سرما و برف به کلبه ای در دل کوهستان پناه می آورند. این کلبه متعلق به مردهیزم شکن و همسرش می باشد که با کبوترهای خود داخل کلبه و گوسفندان خود در طویله ای کوچک خارج از کلبه زندگی می کنندو مرد تعمیرکار بردهای الکترونیکی گویی در زیر این کلبه زندگی می کند و مشغول طراحی مدارات الکترونیکی می باشد